طالع بد و خوب، در بین بسیارى از ملت ها و اقوام رواج داشته و دارد.این امر به گونه ای است که فال به انواع گوناگونی همچون کفبینی، شانهبینی، ماسهبندی و ... از قدیم رواج داشته و عموم مردم در مواقع دودلی، نگرانی و درماندگی دست به دامن فال می شوند.
از کهنترین نمونههای فالبینی از شهر «سیپار» میتوان نام برد که در آنجا «شمش» را بسیار میستودند و به او افتخار میکردند و میپنداشتند که وی هنر غیبگویی و فالبینی را رونق بسیار بخشیده است. پدر تموز (Tammuz)، نینازو نام داشت و خداوندگار فالبینی به وسیلهی آب به شمار میرفت. همچنین فال گرفتن «گیلگمش»(Gilgamesh) در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان پیشگویی و تفأل نقش مؤثّری داشته است. یونانیان دربارهی هر چیزی میخواستند ارادهی خدایان را بدانند و میپنداشتند ارادهی خدا با علایم مختلفی که تفأل نامیده میشود، ظهور میکند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا کردن گوش و عطسه از وسایل تفأل بود.
در میان ایرانیان نیز گونههای فال و فالگیری همواره رواج داشته است. فال به دیدار و چهرهزدن، فال به بدشگونی صدای برخی پرندگان مانند جغد و کلاغ، فال نخود، فال پاکت و ... که برتر از اینها استخاره با قرآن کریم نمونههایی از آن است.
فال نیک و بد، هر دو در شاهنامه نیز دیده میشود. در شاهنامه فال بد زدن بیشتر است و فال نیک اندک و در هر روی تمام فالهای شاهنامه پیشآگاهیهایی هستند که باید در انتظار رخ دادن آنها بود.
فال حافظ، نیز یکی از معروفترین فالها در میان ایرانیان است و عدهای از مردم به آن اعتقاد ویژهای دارند.
فال زدن و فال دیدن در ادب و اشعار فارسی نیز رواج پیدا کرد. مولوی به بحث دربارهی فال میپردازد و خاستگاه آن را درون آدمی میداند:
انبیا گفتند فال زشت و بد
از میان جانتان دارد مدد...
نای که نصح ناصحان را نشنوی
فال بد با تست هر جا میرود
برچسب ها : ,